فهرست مطالب

فصلنامه معرفت فلسفی
سال بیست و یکم شماره 2 (پیاپی 80، تابستان 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/06/22
  • تعداد عناوین: 8
|
  • سید محمدجواد میرجعفری، غلامرضا فیاضی صفحه 7

    نظریه وجود رابط معلول در حکمت متعالیه و برهان صدرالمتالهین بر آن، از ابتکارات و شاخصه های مهم فلسفه او به شمار می آید و نقش اساسی در ساختار تشکیک وجود صدرایی و پیوند زدن حکمت او با نظریه وحدت شخصی وجود دارد. لذا تحلیل درست از این نظریه و امعان نظر در برهان آن، با هدف کشف ابعاد و زوایای این مسیله مهم و آشکار شدن نقاط قوت و ضعف احتمالی آن، که منجر به فهم کامل تری از ساختار حکمت متعالیه خواهد شد، از ضروریات پژوهش فلسفی است. پژوهش حاضر درصدد است با روشی تحلیلی انتقادی و با نگاه دقیق به تشابهات و تمایزات دیدگاه صدرالمتالهین و حکمای پیشین در باب وجود معلول و سپس تبیین و تقریر تفصیلی برهان او بر وجود رابط معلول و آنگاه نقد و بررسی یکایک مقدمات برهان، کاستی و نارسایی آن را برای اثبات مقصود صدرا آشکار نماید که مهم ترین آن، خلط میان معنای اسمی یا وصفی ربط با معنای حرفی آن است.

    کلیدواژگان: علت، معلول، وجود رابط، وجود مستقل، صدرالمتالهین
  • مختارعلی رضائی، محمدعلی محیطی اردکان صفحه 23

    رابطه وجود و ماهیت یکی از مسایل مهم وجودشناختی در اندیشه فلسفی معاصر به شمار می آید. آیت الله مصباح یزدی، استاد فیاضی و استاد عبودیت، از فیلسوفان صدرایی معاصر هستند که هریک در این باب دیدگاهی ویژه دارند. براساس دیدگاه استاد فیاضی، ماهیت، متن وجود است. استاد عبودیت معتقد است که ماهیت، تصور وجود است و آیت الله مصباح یزدی ماهیت را حد وجود می داند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به تبیین، مقایسه و بررسی سه دیدگاه مزبور پرداخته و به این نتیجه دست یافته که ماهیت صرفا حد وجود است، نه متن وجود. ازاین روست که می توان ماهیت را تصور یا خیال وجود هم دانست. براساس دیدگاه برگزیده، اعتباریت ماهیت مستلزم عدم صدق ماهیت بر واقعیت خارجی نیست. توجه به تمایز میان حقیقت فلسفی و ادبی، نشان دهنده برتری دیدگاه آیت الله مصباح یزدی بر دیدگاه های رقیب در مسیله رابطه وجود و ماهیت است.

    کلیدواژگان: وجود، ماهیت، حکمت متعالیه، آیت الله مصباح یزدی، استاد فیاضی، استاد عبودیت
  • سینا علوی تبار، حبیب الله دانش شهرکی صفحه 39

    یکی از ابتکارات فلسفی علامه طباطبایی تبیین جدید ایشان از بحث نفس الامر است. ایشان با رد نظریه عقل فعال محقق طوسی و نفس الشیء محقق لاهیجی و حکیم سبزواری و همین طور با رد انحصار نفس الامر در قضایای عدمی قایل می شوند که نفس الامر همان ثبوت اعمی است که نفس در دو مرتبه و با دو توسعه به صورت اضطراری آن را اعتبار می کند و این اعتبار از سنخ اعتبار عقلی است. این ثبوت اعم، مرادف با وجود اعم بوده و شامل وجود های خارجی و ذهنی و اعتباری است و مطابق تمام قضایای صادق در این ثبوت اعم محقق هستند و ملاک صدق و کذب تمام قضایای ماهوی و غیرماهوی تطابق با همین ثبوت اعم است. در این مقاله برآنیم علاوه بر ارایه تبیینی صحیح و روشن از نظر علامه طباطبایی و رد نظریه عقل فعال و نفس الشیء، تفاوت نظر علامه و مشهور وضوح بیشتری بیابد؛ چراکه علامه طباطبایی برخلاف مشهور، با تامل در اصالت وجود، مطابق حقیقی و خارجی داشتن قضایای ماهوی و قضایی را که متشکل از معقولات ثانی هستند انکار می کند و نفس الامر را منحصر در قضایای عدمی و حقیقیه نمی کند. نظر علامه طباطبایی در عین استواری، اولا از جامعیت کافی برخوردار نیست و شامل اعتبارات عقلایی و وهمی نمی شود و ثانیا چگونگی تطابق در این نظریه از وضوح کافی برخوردار نیست. براساس نظریه مختار، نفس الامر همان وجود به معنای اعم است که شامل وجود حقیقی، وجود ذهنی، وجود اعتباری عقلی و عقلایی و وهمی می شود.

    کلیدواژگان: نفس الامر، مطابق قضایا، قضایای عدمی، عقل فعال، نفس الشیء، علامه طباطبائی
  • فردین جمشیدی مهر صفحه 51

    یکی از مباحث اختلافی در باب زمان، حقیقت و ماهیت آن است. مشهور فلاسفه مسلمان به تبع ارسطو، زمان را از مقوله کم می دانند و عدم قرار را به عنوان ذاتی زمان برمی شمارند. قیصری در رساله ای با عنوان نهایه البیان فی درایه الزمان با این رای مخالفت می کند و بعد از نقل اقوال مختلف در این باب و نقد آنها، به تبیین دیدگاه خود می پردازد. قیصری زمان را به «بقای وجود» یا «مقدار بقای وجود» تفسیر می کند و آن را حقیقتی عرضی که لازمه ذات حق تعالی و متاخر از وجود اوست، معرفی می نماید که در عین معیت وجودی با حقایق عالم، بر همه آنها، تقدم ذاتی دارد. در این نوشتار که به شیوه کتابخانه ای در جمع آوری مطالب و با روش توصیف و تحلیل عقلانی داده ها به نگارش درآمده، ضمن تبیین دیدگاه قیصری و تایید آن، نظر مشهور ارسطوییان مبنی بر اینکه زمان کم متصل غیرقار است، پذیرفته می شود و براساس مبانی قویم فلسفی و عرفانی، عدم تنافی این دو نظریه با یکدیگر تبیین می گردد و در تایید این ادعا، به کلماتی از بیانات صدرالمتالهین استناد می شود.

    کلیدواژگان: قیصری، ارسطو، زمان، حرکت، وجود، بقا، کمیت
  • سید احمد غفاری قره باغ، محمدجواد فرج نژاد* صفحه 67

    نظریه عقلانیت و معنویت به دنبال کم نمودن درد و رنج بشری با رویکرد معنویت گرایی جدید است. ملکیان در این نظریه توجه خاصی به ویژگی های انسان معنوی دارد و در نتیجه التفات نظریه به مقوله مدرن شدن، ویژگی های خاصی را برای انسان معنوی بیان نموده است. از جمله این ویژگی ها، خودآیینی یا خودفرمانروا بودن انسان معنوی است. البته این انگاره، نتیجه استدلال گرایی و غیرمتعبد بودن انسان معنوی است. در مقابل، انسان غیرمعنوی، دیگرفرمانروا است و در نهایت به ازخودباختگی انسان منجر می شود. تحقیق پیش رو بر آن است که با بررسی مسیله تعبد، استدلال گرایی و مفهوم شناسی خودآیینی، این مولفه را در نظریه عقلانیت و معنویت مورد ارزیابی انتقادی قرار دهد. از نتایج مهم تحقیق آن است که تعبد به طور مطلق به دیگرآیینی منجر نمی شود و تعبد موردنظر در دین وحیانی، تعبد مدلل است.

    کلیدواژگان: خودآیینی، خودفرمانروایی، استدلال گرایی، تعبد، عقلانیت، معنویت
  • حمید شهریاری صفحه 87

    در نیمه دوم قرن بیستم فیلسوفان معاصر و از همه مهم تر رالز حرف های تازه‏ای را وارد مباحث لیبرالیسم کردند که بحث از عدالت یکی از این موارد است. این مقاله بر آن است تا نظریه جان رالز درباره مبنای «عدالت چون انصاف» در لیبرالیسم جان رالز را تبیین و نقد کند. رالز نظریه خود را «عدالت چون انصاف» می‏نامد و بحث را از تعریف عدالت آغاز می‏کند. اصول عدالت اجتماعی او را بر پایه آزادی و برابری است و عدالت به این معنا نزد او به حوزه نهادهای اجتماعی محدود است و اساسی فردگرایانه دارد. او می‏کوشد نهادهای موجود در دموکراسی مبتنی بر قانون را تفسیر و توجیه کند. وی برای این کار دو اصل بنیادین تاسیس می‏کند یکی مربوط به توزیع برابر ارزش های اجتماعی از جمله حق آزادی و دیگری نسبت به نابرابری های موجه که سود همگان در آن است. او سعی دارد با استفاده از این اصول اولا آزادی های اساسی شهروندان را بر دیگر مولفه های سیاسی اولویت دهد و ثانیا فرصت های منصفانه و یکسانی را در تصدی مناصب و مشاغل در اختیار شهروندانش نهد. در نهایت، با تمرکز بر جوامعی که آرا و نظریات متفاوت و متنوعی در دین، اخلاق و فلسفه دارند مانند جامعه امریکا، مفهومی از عدالت را پایه اتحاد و همبستگی اجتماعی قرار دهد که همه با هر دین و شغل و تفکری بپذیرند. نظریه او را اساسا نظریه‏ای مساوات طلبانه انگاشته‏اند که صبغه‏ای کانتی دارد و متکی بر نظریه قرارداد اجتماعی است. این مقاله پس از تبیین نظریه او به نقد و بررسی آن از دیدگاه فیلسوفان پس از او می پردازد. نگارنده نیز افزونه هایی بر این نقدها وارد کرده است.

    کلیدواژگان: جان رالز، عدالت چون انصاف، آزادی، نابرابری، قرارداد اجتماعی
  • علی شیروانی، مرضیه ورمزیار* صفحه 101

    مبانی فکری صدرالمتالهین به گونه ای طراحی و ترسیم شده که ظرفیت ورود به ساحت های دیگر به ویژه فلسفه اخلاق را به شدت داراست. تصفیه نفس انسانی، جهت متخلق شدن به اخلاق الهی و قرب به او، در نوشته های صدرا موج می زند و وی بر آن اصرار دارد؛ تا آنجا که می توان از اخلاق به عنوان یکی از ارکان تفکر وی یاد کرد. واقع گرایی اخلاقی، از جمله مباحث پر رنگ این ساحت است که در پی واقعیت داشتن حقایق اخلاقی در عالم خارج و مستقل و منحاز بودن بودن آنها از ذهن آدمی و قراردادهای اجتماعی است. این نوشتار می خواهد موضع صدرالمتالهین را در این بحث استنباط نماید. نویسندگان معتقدند این امر به دو روش امکان پذیر است: شیوه نخست که در نوع خود، نو و بدیع است، به شکل مستقیم و بدون واسطه گزاره های اخلاقی، با استفاده از مبانی و اصول اندیشه صدرا و تشکیل قیاس های منتج، واقع گرایی وی را به اثبات می رساند. روش دوم، به شکل غیرمستقیم و با واسطه گزاره های اخلاقی است. در این روش پس از بررسی مستدل ماهیت گزاره های اخلاقی در نگاه صدرالمتالهین و معرفی مفاهیم حاکی از آنها به عنوان معقول ثانی فلسفی در ناحیه موضوع و به ویژه محمول اعم از ارزش و الزام، به انتزاع آنها از منشا خارجی حکم می شود. این حکم، زمینه وجود حقایق اخلاقی را فراهم می آورد و تردیدی در واقع گرایی صدرایی باقی نمی گذارد.

    کلیدواژگان: صدرالمتالهین، واقع گرایی اخلاقی، اصول و مبانی، گزاره های اخلاقی
  • محسن بهلولی فسخودی صفحه 115

    براساس فیزیکالیسم، تمام واقعیت های جهان امور فیزیکی هستند که برای تبیین آنها تنها به علوم فیزیکی نیاز داریم. فرانک جکسون برای رد فیزیکالیسم آزمونی فکری مطرح کرده است که به برهان معرفت معروف شده است. ایده اصلی این برهان باور به وجود کیفیات ذهنی است. این کیفیات دارای ویژگی های غیرفیزیکی، درونی و ذاتی، خطاناپذیری و بیان ناشدنی هستند که از راه درون نگری و به شکل مستقیم در دسترس شخص قرار دارند. دنت معتقد است که کیفیات ذهنی دارای این ویژگی ها نیستند و درنهایت نتیجه می گیرد که اصلا کیفیات ذهنی وجود ندارند و فیزیکالیسم را نمی توان انکار کرد. مسیله اصلی این مقاله بررسی و تحلیل انتقادهای دنت بر برهان معرفت است تا مشخص شود که تا چه اندازه در رد این برهان موفق بوده است. نتیجه تاکیدی است بر اینکه دنت در انجام چنین کاری موفق نبوده است؛ زیرا دنت معرفت به کیفیت را که تنها از منظر اول شخص امکان پذیر است در تبیین خود نادیده انگاشته است و قادر به رد ویژگی ذاتی بودن و دسترسی درون نگرانه مستقیم آگاهی شخص به کیفیات ذهنی نیست.

    کلیدواژگان: برهان معرفت، کیفیت ذهنی، درون نگری، فیزیکالیسم، شبه پدیداری